خداحافظ 23 ماهگی
سلام به ماه جدید ، خداحافظ 23 ماهگی .
سلام به یه ماهه دیگه با فرازها و فرودهایش ، با خنده ها و گریه هایش ، به دعواها و آشتی هایش
سلام به خدایی که مجال باهم زیستن و در کنار هم بودن رو به ما عطا کرد.خدایا شکرت
سلام به دختر نازنینم فرشته دوست داشتنیم شایلین جونم الهی دنیات شاد شاد و غمهات به کوچکی دلت باشه
عزیز دلم یه ماهه دیگه دیگه تموم شد و مامان مثل همیشه با یه عالمه آرزو برای ماهی که که پیش رو داریم برات
مینویسه که چقدر دوستت داره و براش عزیزی
ماهگیت مبارک دختر شیرینم
روایت تصویری این ماه در ادامه مطلب
ماه زیبای زندگیم ، تک گل خوشبویم اواسط 23 ماهگیت اومدیم خونه آتا جون با اینکه مرداد ماهه و هوا گرمه اما به نظرم باز خوبه و جای شکرش باقیه و قابل قیاس با دزفول نیست. از وقتی اومدیم حسابی سوگلی و عزیزکرده خونواده شدی خصوصا با اون شیرین زبونی هات که دل همه رو بردی .
یکی یدونه دایی جون هستی اونقدر دوستت داره که نگو هر روز صبح قبل رفتن به سرکار میاد بالا سرت و یه دل سیر نگات میکنه و میبوستت میگه اینجوری واسه کل روز شارژ میشم وسطهای روز هم هروقت بتونه و کارش تموم بشه حتما یه سر میاد خونه تا تو رو ببینه ، تو هم تا دایی جونت رو میبینی گل از گلت میشکفه و میدویی تو بغلش
از کارها و شیطنت های این ماهت برات بگم که ماشالله هزار ماشالله تو حرف زدن خیلی خوب داری پیشرفت میکنی تا کلمه ای از دهنمون خارج میشه زودی اونو تکرار میکنی ( از وقتی اومدیم خونه آتا سعی میکنی کلمات ترکی هم یاد بگیری بدون اینکه بخوایم بهت یاد بدیم اون کلماتی که آسون هستن رو یاد میگیری و تکرار میکنی )
مامانی بیشتر گلمات رو درست تلفظ میکنی اما نمیدونم چرا به بیسکوییت میگی گوشواره ، به تخم مرغ میگی توپوگو ، به ویفر رنگارنگ میگی گاگا ، به زرافه میگی زواره ، به تمساح میگی تیباس،به مسواک میگی ماماس . در عین ناباوری در واپسین ماه 2 سالگیت به کالسکه علاقه مند شدی و تا میبینیش می خوای بری سوارش بشی انشالله در پست جدا مطالب و عکسهای مربوط به کالسکه سواریت رو میزارم .
در اواخر 23 ماهگیت اولین بار از جمله پرسشی این چیه ؟ استفاده کردی وقتی تو آآشپزخونه تو بغلم بودی داشتم غذا درست میکردم برگشتی ازم پرسیدی مامانی این چیه ؟الهی مامان به قربون اون سوال کردنت بره .به شعر خوندن علاقه خاصی داری تا بهت میگم شایلین بیا شعر بخونیم زودی میای میشینی کنارم تا باهم شعر بخونیم شعر های جدید رو هم با چند دفعه تکرار یاد میگیری .
کارهایی که طول روز انجام میدی اینان : نقاشی کردن با مداد رنگی ( اونم از نوع خط خطی کردن ) بازی با عروسکهات ، تماشای سی دی مورد علاقه ات ( این ماه برات چندتا سی دی شاد موزیکال خریدم از سری مجموعه های توت فرنگی خیلی دوستش داری دیگه نمی خوای سی دی دیگه ای تماشا کنی ) بازی با جورچین آهنربایی مزرعه حیوانات و هوش چین هات ( این دوتا رو خیلی دوست داری ) توپ بازی ، خوندن کتاب قصه ،
از وقتی اومدیم خونه اتا پایین اومدن از پله رو هم یاد گرفتی البته واسه پایین اومدن خیلی هولی و اصلا رعایت نمیکنی و باید حتما کسی پیشت باشه، خداروشکر بیشتر غذاها و میوه ها رو دوست داری فقط چند مورد هست که نمیخوری : فسنجون و ته چین مرغ ( اگه بخوری به زور بازی و شکلک هستش ) شیر ( چی بشه بخوری ) جیگر ( اصلا لب نمیزنی اندازه سرسوزن ) .
عسلم هرجا رو نگاه میکنی غیر دوربین !
الهی مامان قربون دختر خوش تیپش بره
پارک رفتن شبانه و شیطونی تو آلاچیق
در ادامه شیطنت وقتی هوس ایستادن روی میز به سرمون میزنه
رفته بودیم شهر بازی تا پیست ماشین برقی رو دیدی
رفتی کنار نرده و ازمون می خواستی که سوارت کنیم
دخترم عشق تاب بازی
تا وقتی تو شهربازی بودیم مدام نظرت بین اینکه تاب یا سرسره سوار بشی
در نوسان بود اصلا خسته نمیشدی که .......!
این چندتا عکس آخری سند تصویری از اینکه میتونی
مستقلا از پله بری بالا هوررررررررررررا دختر زرنگم
دااااااااااااالی شایلین جونم داری میری سرسره بازی