واکسن شش ماهگی
عزیزم ، نازگل زیبای زندگیم فرشته اسمونیم روز پنج شنبه ١٥ اسفند واسه زدن واکسن ٦ ماهگیت به مرکز بهداشت مراجعه کردیم . اون روز ساعت ٧ از خواب پاشدیم و بعد آماده کردن شما راهی مرکز بهداشت شدیم واسه اولین بار بود که صبح زود از خواب پامیشدی شبش هم دیر خوابیده بودی ( ٣ صبح ) انتظار داشتم موقع پوشیدن لباسهات گریه و بیقراری کنی اما مثل یه دختر خانم خوش اخلاق داشتی میخندیدی و دست و پا میزدی ( منم از خدا چه پنهون یه مقدار امیدوار شدم که از این به بعد میشه روی سحرخیزی نانازخانم حساب کتاب کرد ) رفتیم اما از کارکنان هنوز کسی نیومده بود ما اولین مراجعه کننده بودیم بعد ١٠ دقیقه انتظار ...