شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

فرشته تابستونی من

اولین دوچرخه سواری پرنسسم

عزیز دل مامانی ، دختر قشنگم در تاریخ 6 فروردین 95 و در اواسط 31 ماهگیت  اولین پدال دوچرخه ات رو در فضای باز زدی . چند وقت بود تو خونه با آتا جون مشغول تمرین بودی اما از اونجایی که فضای خونه کوچیک و محدود بود نمی تونستی کامل حرکت رو به جلو داشته باشی، واسه همین تصمیم گرفتیم دوچرخه رو ببریم پارک تا شما راحت بتونی تمرین کنی . تا وقتی دوچرخه ات تو خونه بود هروقت حوصله ات سر میرفت میرفتی سراغش و خودت سوار میشدی ( اینم از پیشرفت های جدید 31 ماهگی دخترم که مستقلا سوار دوچرخه اش میشه و پیاده میشه ) اما از وقتی بردیم بیرون هر روز با آتا میری خیابون تا تمرین بیشتر کنی. اونروز هم تو پارک وقتی سوار دوچرخه شدی خیلی ذوق کرده بودی از اینکه با یه نی...
18 فروردين 1395

تولد کوچیک برای پرنسس دو و نیم ساله ام

                من یکی رو دارم حتی اگه هر روز هم باهاش حرف بزنم بی قرار صداشم یکیو دارم شده همه ی هستی ام وجودم  عمرم دار و ندارم یکی که بهم فهموند میتونم عاشق شم یکی یدونه ی مامان 30 ماهگیت مبارک   عزیز دل مامان 17 اسفند 94 شمع 30 ماهگیت رو فوت کردی . امسال هم مثل سال پیش ( 18 ماهگیت ) برات کیک تولد همراه با شمع و تل چراغ دار  و صد البته کادوی کوچیک تهیه کردیم و یه تولد کوچیک و خونوادگی برگزار کردیم. عاشق کبک تولد هستی طول روز موقع بازی با اشکالت مدام کیک تولد درست میکنی و شمع روی...
26 اسفند 1394

گذر ثانیه های عاشقی با پرنسسم ( 28 و 29 ماهگی )

سلام  به دختر قشنگم ، به امید زندگیم ، شادی بخش این روزهای مامانی و بابایی بالاخره بعد یه مدت طولانی فرصتی پیش اومد تا بیام و دفتر خاطرات مجازی ات رو بنویسم . این اولین بار یا اولین پست وبلاگت که دوتا ماهگرد رو تو یه جا مینویسم. متاسفانه فرصت نشد ماهگرد 28 رو برات بنویسم واسه همین تصمیم گرفتم خاطرات 28 و 29 ماهگیت رو یکجا بنویسم. سعی میکنم تا جایی که ذهنم یاری میکنه بنویسم.                                              &n...
1 اسفند 1394