شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

فرشته تابستونی من

خانم خوشگله 4 ماهه شدی

عزیزم امروز        ماهگیتو تموم کردی ماشاالله بزرگ شدی خانمی واسه خودت شدی هرروز که میگذره بیشتر وابسته ات میشم  وقتی میخندی دنیایی از  امید به روم باز میشه و مسئولیت هام سنگین تر.از خدا توفیق تربیت صحیح تو رو می خوام اینم یه کیک تولد از نوع کیتی برای دختر قشنگم  انشالله کیک صد سالگی تو ببری               اینا هم یه گروه شیپور زن واسه  تولد دخملی .عاشقتم شایلینم                       &...
16 بهمن 1392

اولین مسافرت دخمل گلی

دختر گلم ، نفس مامان روز شنبه ١٢ بهمن ماه برای راهی کردن انا جون رفتیم اهواز .از قبل کیف وسایلتو اماده کرده بودم از لباس و پوشک گرفته تا عروسکات واسه سرگرمیت که خیلی به دردم خوردن . وقتی سوار شدیم خانم خوشگله رو گذاشتیم تو کریرش تا راحت باشه یه مقدار خوابید بعد که بیدار شد شروع کرد به اواز خوانی و بعدش نق ونوق هرچه قدر من و آناجونش سعی کردیم آرومش کنیم و توجه اش رو به بیرون جلب کنیم نشد که نشد نتیجه اش شد جیغ و گریه ،وای چشمتون روز بد نبینه فکر کنین وسط جاده با یه نوزاد در حال جیغ و داد چی میشه کرد خلاصه با هزار ترفند خانم کوچولو رو آروم کردیم . وقتی رسیدیم فرودگاه اول بهش شیر دادم و پوشکشو عوض کردم بعد...
15 بهمن 1392

عکسهای آتلیه مامان

سلام به همگی ما برگشتیم با یه تاخیر نسبتا زیاد اما با دست پر اومدیم .علت این همه تاخیر هم شیطونی های کوچولومون که وقتی واسه مامانش نمیزاره تا پست جدید بذاره.                                                                  &nbs...
11 بهمن 1392

واکسن 4 ماهگی

نازگلم روز دوشنبه 16 دی که مصادف با پایان چهارماهگیت بود با بابایی برای زدن واکسن که شامل فلج اطفال و سه گانه بود به مرکز بهداشت مراجعه کردیم یه مقدار نگران اذیت بعد واکسنت بودم آخه تو واکسن دو ماهگیت تا دو - سه روز اذیت بودی و بداخلاقی میکردی . قبل رفتن با مسئول واکسن صحبت کرده بودم که باز کمبودی در رابطه با فلج اطفال هست یا نه ایشون هم گفته بودن که فعلا کمبودی نیست  اما ممکنه وسط هفته تموم بشه بسته آخر رو باز کردن و مراجعه کننده هم زیاد؛ اگه هم تموم بشه تا  هفته بعد طول میکشه تا بیاد .ماهم به خاطر این قضیه صبح زود خوشگلمو آماده کردیم و بدو رفتیم .از شانس ما اون روز هوا ابری و بارونی بود تو راه همش دعا می...
7 بهمن 1392

تیپ زمستونی نانازخانم

شایلین لباسی که واسه یلداش هدیه گرفته بود واسه مهمونی پوشیده تو اولین روزهای زمستون مامان به قربونش بره همیشه سلامت باشی                                                                                        &...
22 دی 1392

اولین های شایلین در 4 ماهگی

شایلینم ؛ عروسکم 4 و 14 دی روزهای  مهمی برامون بودند .4 دی ماه واسه اولین بار با صدای بلند خندیدی ،به صورت نیمه غلت زدی ، ماجراش هم از این قرار بود که سرشام بودیم  شما هم  روتشک بازیت بودی  داشتی به تلویزیون نگاه می کردی که یکدفعه  متوجه شدیم پشتت رو کردی  طرف ما  داری غلت میزنی. ١٤ دی هم واسه اولین بار تونستی به بالش تکیه بدی وبشینی  البته قبل اون روز هم سعی میکردی بشینی نمیتونستی تعادلت رو حفظ کنی اما بالاخره امروز موفق شدی .منو و بابایی خیلی خوشحال شدیم .عزیزکم این ماه به چندتا از عروسکات علاقه نشون میدادی تودستت میگرفتی و بلافاصله میبردی طرف دهنت.وقتی&n...
22 دی 1392

شایلین و عروسک های 4 ماهگیش

خوشگل مامان از اواسط این ماه به چندتا از عروسکات علاقه و توجه نشون میدی یه لاک پشت که اسمشو گذاشتیم شلمن یه خرس کوچولو که اسمش پونی با چندتا از عروسک های سوتکیت سعی میکنی با دستت بگیریشون زود ببری طرف دهنت یا شانسی پرتشون میکنی اونور .در کل به هرچیز متحرک که جلوی چشمت باشه علاقه نشون میدی و دست و پات رو تکون میدی                                   ...
21 دی 1392

انگشت خوردن شایلین به روایت تصویر

عزیزم از اواسط ٤ ماهگی علاقه خاصی پیدا کردی به خوردن انگشتت من و بابایی هم هر کاری میکنیم که این عادت رو از سر شما بندازیم نمیشه .وقتی خیلی اصرار میکنیم شروع میکنی به گریه کردن .میترسیم این رفتار برات همیشگی بشه .اما اطرافیان میگن وقتی بزرگتر بشه فراموش میکنه بیشتر نی نی ها این رفتار رو دارن. تو این عکسها هر کاری کردم تا یه عکس بدون انگشت ازت بگیرم نشد که نشد                                               &...
12 دی 1392
1