گذر ثانیه های عاشقی با پرنسسم ( 28 و 29 ماهگی )

1394/12/1 17:59

نویسنده : مامان بهناز

817 بازدید

اشتراک گذاری

سلام به دختر قشنگم ، به امید زندگیم ، شادی بخش این روزهای مامانی و بابایی

بالاخره بعد یه مدت طولانی فرصتی پیش اومد تا بیام و دفتر خاطرات مجازی ات رو بنویسم . این اولین بار یا اولین پست وبلاگت که دوتا ماهگرد رو تو یه جا مینویسم. متاسفانه فرصت نشد ماهگرد 28 رو برات بنویسم واسه همین تصمیم گرفتم خاطرات 28 و 29 ماهگیت رو یکجا بنویسم. سعی میکنم تا جایی که ذهنم یاری میکنه بنویسم.

ماهگی و

ماهگیت مبارک

شیرینک مامان حسابی واسه خودت شیرین زبون شدی جملات رو با اشتباه خیلی خیلی کم ادا میکنی . معنی و مفهوم بیشتر کلمات و اتفاق هایی که تو محیط اطرافت میفته رو میدونیو اگه ندونی هم یا ما برات توضیح میدیم یا خودت میپرسی. اول از همه می خوام از خوابیدن هات بگم ، شبها متاسفانه دیر می خوابی حوالی ساعت 5/1 – 2 صبحها هم حوالی ساعت 10 تا 11 بیدار میشی.راهکارهای زیادی رو برات امتحان کردیم تا بلکه ساعت خوابیدنت تنظیم بشه اما زیاد جواب نداد، انگار تا انرژی خودت تموم نشه از خواب خبری نسیت.فقط شبهایی زود می خوابی ( ساعت 5/11 – 12 ) که عصرش نخوابیده باشی اونم با گریه و بهانه گیری های قبل خواب. ( حسابی از خجالتمون در میای که داری زود می خوابی ) شبها موقعخواب بعد تعویض لباس و خوردن شیر ( خداروشکر عادت کردی مرتب هرشب شیر بخوری اگه نخوری یا یکم دیر بشه خودت میگی " مامانی شیر عسل بده ، شایلین شیر بخوره قوی بشه . شایلین شیر مقوی بخوره " ) میریم رو تخت خودمون البته با کلی اسباب بازی هرچی دستت برسه رو با خودت میاری و حسابی باهاشون بازی میکنی .نمیدونم چرا طول روز با اسباب بازی های موزیکال بازی نمی کنی اما موقع خواب تازه یادت میفته؟

از 28 ماهگیت شبها برات قصه میگم از بین چندتا قصه ای که میگم بیشتر طرفدار شنل قرمزی و شنگول و منگول هستی ، بیشتر اوقات تا 4 دفعه هم برات این دوتا قصه رو تعریف میکنم. خلاصه بعد کلی بازی و صحبت با مامانی که باعث میشه خواب از سرش بپره خوابت میبره. خداروشکر شبها آروم می خوابی مگر شبهایی که مریض هستی . صبحها هم بهد بیدار شدن و خوردن صبحانه ( نیمرو ، تخم مرغ آبپز ، کره و مربای آلبالو ، فرنی ، عدسی ، پنیر و گردو ، پنیر و خیار و گوجه ) میری تو اتاقت و در عرض یک ساعت خونه رو میکنی عین میدان جنگ از اتاق خودت بگیر تا هال و اشپزخونه. بعدش ازم درخواست دیدن ماشین جادویی رو میکنی یه انیمیشن آموزشی که از شبکه جم برات ضبط کردم .طرز ساخت وسایل بازی بچه ها ، حیوانات ، وسایل حمل و نقل و ... رو با اشکال نشون میده . خیلی خوشت میاد مینشینی و مبهوت صفحه تی وی میشی.

از 28 ماهگیت برات سی دی آموزش اشکال و رنگها و اعداد بی بی انیشتن رو گذاشتم خیلی در نهادینه شدن این مفاهیم تو ذهنت تاثیر مثبت داشت .اعداد 1 – 10 فارسی و انگلیسی رو هم بلدی بشماری هم وقتی میبینی بگی.این قسمت آموزش رو از طریق برنامه نقاشی که تو تبلت داری بهت یاد دادم .تو اواخر 29 ماهگیت یه روز عصر وقتی دیدم که خوابت نمیاد از طریق این برنامه اعداد فارسی و انگلیسی رو برات نوشتم.قصدم اموزش نبود بیشتر برای سرگرمیت بود اما وقتی دیدم برای بار اول خیلی خوشت اومده و علاقه نشون مید که برات بنویسم تا اسامیشون رو یاد بگیری منم برات نوشتم خداروشکر بعد چند بار یاد گرفتی بابایی هم شمارش انگلیسی رو باهات کار کرد و با چند دفعه تکرار یاد گرفتی. الان هرکجا اعدا رو ببینی چه تی وی ، چه کتاب و چه خیابون برامون میخونی . خودت هم این روزها برامون مرتب تکرار میکنی و بعد شنیدن صدای تشویق و آفرین بدو میای و خودتو میندازی بغل ما تا بوست کنیم.

سرگرمی دیگه شما تو این دوماه تبلت مامانی بود . اوایل زیاد بلد نبودی و ما برات برنامه ها رو باز میکردیم و طرز بازی رو بهت میگفتیم ، اما الان ماشالله خودت کامل همه فوت و فن تبلت رو بلدی و دیگه نیازی نیست ما کنارت بشینیم. البته من برات بازی های هیجانی و مسابقه ای دانلود نکردم بلکه همه شون آموزشی هستن. مثل آموزش رنگها و شکلها ، آدمک ساختن ، اسم میوه ها ، کلیپهای کودکانه و چندتا بازی baby hazel که در مورد یه دختر بچه است در محیط های مختلف خونه و بیرون که بهش کمک میکنی تا کارهلی شخصی خودش رو بکنه ، غذا بخوره با دوستاش بازی کنه و ....

این روزهاکه هوا زمستونی روزهایی که هوا بهاری و گرم باهم میریم باهم میریم پارک تا سرسره و تاب بازی کنی . البته فعلا با بچه های دیگه بازی نمیکنی و تا غریبه ای رو میبینی خودتو پشتم قایم میکنی ( البته فکر کنم اقتضای سنت باشه ) زمانهایی که مهمون داریم هم تا نیم ساعت احساس غریبه گی میکنی و گریه اما بعدش باهاشون دوست میشی.

وقتی میرم بازار تا در خونه رو باز میکنم با خوشحالی میای طرفم و میگی " مامان اومد " و اگه نایلونی دستم باشه از دستم میگیری و میگی " مامانی چی برات خریده " قربونت برم منم که هیچ وقت دست خالی خونه نمیای همیشه برات یه چیزی میخرم از لباس بگیر تا اسباب بازی کوچیک یا اموزشی یا گل سر .....بعد دیدنشون هم شروع میکنی به اینکه واااااای چه خوشگله ، وااااااای مامانی چی خریده ...... خسابی تعریف میکنی .الهی قربون اون شیرین زبونی هات مادر.

از ذائقه ات هم باید که خداروشکر بیشتر غذاها و میوه ها رو میخوری از بین غذاها فعلا علاقه ای به خوردن کشک بادمجون ، کوکو سبزی ، جگر ، ته چین و گاها فسنجون نشون نمیدی اما در عوض عاشق پیتزای خونگی بابا نادر هستی و با اشتها میخوری . از میوه ها هم انگور – پرتقال – نارنگی 0 خیلی کم میخوری ) در عوض سیب و خیار و موز رو خیلی دوست داری. در 29 ماهگی شروع کردی به خوردن آب هویج و کشمش و نخود چی که قبلا اصلا لب نمیزدی . از مغزها هم بیشتر ترجیح میدی بادوم هندی و پسته بخوری . خرما خیلی دوست داری اما در مقابلش با قیسی و الو بخارا و کلا خشکبار رابطه خوبی نداری.همچنان به شیرینی و کیک عاقه نداری حتی خونگی و ترجیح میدی بیشتر ویفر - کراکر نمکی – بیسکویت ساقه طلایی و شکلاتی و صد البته کرم کنجد و شکلات ناتله رو بخوری. اینم خلاصه ای از کارها و علایق و پیشرفت های خانم خوشگلم در این دوماه تا جایی که یادم بود.

خب بریم سراغ عکسهای این دو ماه اخیر که به علت زیاد بودن تعداد عکسها بیشتر شون رو با نرم افزار کار کردم اخه حیفم اومد از زست های مختل پرنسسم تو وبلاگش نداشته باشم.