شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

فرشته تابستونی من

اولین سیاحت دخترم ....

1392/11/21 16:46
نویسنده : مامان بهناز
405 بازدید
اشتراک گذاری

امروز جمعه 27 دی وقتی از خواب پا شدم دیدم هوا خیلی عالیه یه جورایی بهاریه .یک دفعه به سرم زد

بریم هواخوری بعد یه مدت هوای سرد و بارونی حیف همچین هوایی رو از دست بدیم، واسه همین به

همسرم پیشنهاد دادم بریم پارک شایلینم از همچین هوایی استفاده کنه و هم پارک رو ببینه . از وقتی

خوشگلم دنیا اومده این واسه اولین بار بود که داشت میرفت گردش.خلاصه حوالی ظهر آماده شدیم

رفتیم پارک خانواده ، خیلی شلوغ بود همه از این فرصت هوای بهاری استفاده کرده واسه ناهار اومده

بودن.کالسکه شایلین رو با خودمون برده بودیم  ، خوشگلمو  سوار کالسکه اش کردیم  داخل پارک 

گردوندیم. نازگلم با تعجب و کنجکاوی به اطرافش نگاه میکرد ، به درختها ، بچه های  در حال بازی ،

آدمهای  در حال رفت و آمد. بالاخره بعد کنجکاوی های فراوان خسته شد و خوابید. ما هم یه مقدار تو

پارک نشستیم و از هوای عالی استفاده کردیم  بعد هم برگشتیم خونه ،جای همه تون خالی

بهمون خیلی خوش گذشت .شایلین هم اذیت نکرد ( آخه دفعات قبل تا پامونو میذاشتیم بیرون گریه و  

بی قراری  شایلین امونمونو میبریدو از اومدنمون پشیمون میشدیم ) .

اما  یه چیزی امروز یادم رفت بردارم اونم دوربین بود در نتیجه نشد عکس درست و حسابی از شایلین

بگیرم با گوشیم دو تا عکس گرفتم  که حداقل واسه وبلاگ چیزی داشته باشم.اگه عکسها بی کیفیته به

بزرگی خودتون ببخشین 

انشالله دفعات بعد سعی میکنم این اصل  کاری رو فراموش نکنم.    

 

                                                     

 

 

 

 

             

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

پریسا مامان کیان
29 دی 92 0:05
سلاااااااااااااااام به به همیشه به گردش و خوشگذرونی انشالله. کیان ما هم همیشه تو کالسکه خوابش میبره.
مامان بهناز
پاسخ
مرسی باهم انشالله ما این نی نی وروجک ها رو بیرون میبریم تا لذت ببرن اما زیاد دووم نمیارن زود خسته میشن و خوابشون میبره. چیکار میشه کرد.
مامانی غزل جووون
29 دی 92 20:54
ایشالله همیشه به گشت ما که خیلی وقته نرفتیم گردش بابایی غزلکم فرصت نداره همش سرش به کتاباشه تا امتحان دکتراشو بده راحت شه بهمون قول داده عید بریم مشهد خدا کنه امام رضا بطلبه مارو... دلم براش بیقراره...
مامان بهناز
پاسخ
مرسی خاله جونی انشالله بابای غزل جون تو امتحان موفق میشه و شما هم قسمت میشه میرین مشهد حسابی خوش میگذرونین
مامانی ویانا
1 بهمن 92 13:42
چه دخمل نازی فداش بشم اول متنو نخونده بودم تعجب کردم با این لباسا بردینش بیرون بعد متوجه شدم به به خونتون دزفولهما هم اهواز میشینیم فقط تو جنوب میشه این فصله سال بچه ها رو بدون استرس برد بیرون
مامان بهناز
پاسخ
مرسی فدات شم ویایناجون هم نازه آرهبابااگه شهر دیگه ای بود عمرا میشدتو این فصل بردشون بیرون خوب نوب تو زمستون یعنی همین دیگه