اولین چکاب

نفس مامان تو پنجمین روز از زندگیت آماده ات کردیم تا بریم مرکز بهداشت برای تست تیروئید و شنوایی سنجی ( از بیمارستان گفته بودن تو 4-5 روزگی ببریمت بهداشت )

روز پنج شنبه 21 شهریور 93 ساعت 7 صبح به همراه آنا و بابا نادر راهی مرکز بهداشت شدیم ( علت اینکه صبح زود رفتیم این بود که روز قبلش ساعت حوالی 11 مراجعه کردیم بهمون گفتن این تستها تا ساعت 10 صبح انجام میشه باید اول وقت مراجعه کنین )

وقتی رسیدیم  دیدیم مراجعه کننده زیاده و باید تو نوبت وایسیم ، قبل تست تیروئد بهمون گفتن باید برین پیش شنوایی سنجی بابایی هم رفت نوبت گرفت وقتی داخل شدیم خانم مسئول تو هرکدوم از گوشهات یه سوکیت گذاشت و با دستگاه مخصوص فرکانسهایی رو برات امتحان کرد خدارو شکر عزیزم گوشهات مشکلی نداشتن .

برای تست تیروئید قرار شد آنا به همراه بابا نادر برن داخل ( آخه مامانی طاقت دیدن سوزن زدن به شماو گریه هاتو نداره ) پنج دقیقه بعد رفتن بابایی و آنا به داخل اتاق دیدم صدایی ازت نمیاد تو دلم به داشتن دختر شجاعی مثل شما افتخار کردم  که اصلا گریه نمیکنی رفتم داخل تا ببینم اوضاع در چه حالیه ، نگو خانمه که سوزن کرده تو پاشنه ات دقیق نزده و در نتیجه خون هم بیرون نیومده دوباره داره ازت نمونه خون میگیره الهی مامان برات بمیره فقط اون لحظه رو دیدم که خانمه پاشنه ات رو گرفته داره فشار میده تا بلکه یه ذره خون ازت بیاد تو هم داری جیغ میزنی و دستهاتو داری تند تند تکون میدی دلم کباب شد گفتم خانم تو رو خدا یواش تر بچه ام رو کشتی چه خبرته خانمه هم در کمال آرامش و پررویی گفت که کاری نمیکنم شما داری حساسیت نشون میدی با این کار طوریشون نمیشه باید ازشون نمونه بگیرم . بعد اتمام اون کار اومدیم تو سالن نشستیم تا حالت بیاد سرجاش، برای جواب آزمایش تیروئید هم گفتن تا 10 روز صبر کنین اگه مشگلی داشت از ازمایشگاه بهتون زنگ میزنن که خدا روشکر زنگ نزدن . چهاردمین روز از تولدت هم برای ارزیابی رشدت به همراه اناجون رفتیم مرکز بهداشت نزدیک خونمون اونجا برات پرونده تشکیل دادم ، قد و وزن و دور سرت رو اندازه گرفتن خدا رو شکر همه چی عالی بود

نه تنها وزن کم نکرده بودی بلکه وزنت بیشتر هم شده بود