شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

فرشته تابستونی من

نگاهی به 5 ماهگی شایلین ( قسمت دوم )

خوشگل مامان ، عسلم  طبق قرار قبلی با دوست جونی ها قراره تو این پست مطالب مربوط به هفته دوم 5 ماهگیتو بنویسم.اول از همه به خاطر تاخیرم واسه نوشتن پست جدید عذر می خوام آخه چند روزه سرم خیلی شلوغه و بهانه گیری های شایلین مجالی واسه سر زدن به وبلاگ  نمیذاره . دختر گلم این ماه  یعنی هفته دوم  یه پیشرفتهایی کردی ، علایم غلت زدن از خودت نشون میدی و دایم سعی میکنی به روی شکم برگردی ، یکی دوبار با کمک تونستی  اما مستقلا هنوز این کارو نکردی امیدوارم تا چند وقت دیگه اینکاروانجام بدی و عکس شو بزارم تو  وبلاگت .            &nbs...
11 بهمن 1392

واکسن 4 ماهگی

نازگلم روز دوشنبه 16 دی که مصادف با پایان چهارماهگیت بود با بابایی برای زدن واکسن که شامل فلج اطفال و سه گانه بود به مرکز بهداشت مراجعه کردیم یه مقدار نگران اذیت بعد واکسنت بودم آخه تو واکسن دو ماهگیت تا دو - سه روز اذیت بودی و بداخلاقی میکردی . قبل رفتن با مسئول واکسن صحبت کرده بودم که باز کمبودی در رابطه با فلج اطفال هست یا نه ایشون هم گفته بودن که فعلا کمبودی نیست  اما ممکنه وسط هفته تموم بشه بسته آخر رو باز کردن و مراجعه کننده هم زیاد؛ اگه هم تموم بشه تا  هفته بعد طول میکشه تا بیاد .ماهم به خاطر این قضیه صبح زود خوشگلمو آماده کردیم و بدو رفتیم .از شانس ما اون روز هوا ابری و بارونی بود تو راه همش دعا می...
7 بهمن 1392

ناز مامان یلدات مبارک

شایلین عزیزم از همین امروز سفیدی برف را برای روحت ؛ شیرینی هندوانه را برای عشقت ؛  سرخی انار را برای قلبت و بلندای یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم                                                                                    ...
7 بهمن 1392

نگاهی به 5 ماهگی شایلین ( قسمت اول )

خوشگل مامان ؛ عزیزکم از اواخر ٤ ماهگی تا الان که یک هفته از ٥ ماهگیت میگذره پیشرفت زیادی کردی اول از همه زیاد دوست ندا ری بصورت خوابیده باشی همش می خوای بشینی و دور و برتیو ببینی دوم با صدای بلند جیغ میزنی و میخندی ؛ انگشتاتتم که دایم درحال خوردنشونی تازگی ها به این انگشت هم کفایت نمی کنی و کل مشتت رو میخوری که اینم به خاطر خارش لثه هاته . وقتی به شکم می خوابی میتونی سر و سینه تو تا یه حدی بالا بیاری اما هنوز غلت نمیزنی. تازگی ها پاها و انگشتاتو کشف کردی یه جوری نگاهشون میکنی و با هاشون ور میری انگار یه کشف علمی خفن کردی .لذت بخش ترین کار برای این وروجک خانم هم موقع تعویض پوشکش؛ همش دوست داره بدون ...
2 بهمن 1392

تیپ زمستونی نانازخانم

شایلین لباسی که واسه یلداش هدیه گرفته بود واسه مهمونی پوشیده تو اولین روزهای زمستون مامان به قربونش بره همیشه سلامت باشی                                                                                        &...
22 دی 1392

اولین های شایلین در 4 ماهگی

شایلینم ؛ عروسکم 4 و 14 دی روزهای  مهمی برامون بودند .4 دی ماه واسه اولین بار با صدای بلند خندیدی ،به صورت نیمه غلت زدی ، ماجراش هم از این قرار بود که سرشام بودیم  شما هم  روتشک بازیت بودی  داشتی به تلویزیون نگاه می کردی که یکدفعه  متوجه شدیم پشتت رو کردی  طرف ما  داری غلت میزنی. ١٤ دی هم واسه اولین بار تونستی به بالش تکیه بدی وبشینی  البته قبل اون روز هم سعی میکردی بشینی نمیتونستی تعادلت رو حفظ کنی اما بالاخره امروز موفق شدی .منو و بابایی خیلی خوشحال شدیم .عزیزکم این ماه به چندتا از عروسکات علاقه نشون میدادی تودستت میگرفتی و بلافاصله میبردی طرف دهنت.وقتی&n...
22 دی 1392

شایلین و عروسک های 4 ماهگیش

خوشگل مامان از اواسط این ماه به چندتا از عروسکات علاقه و توجه نشون میدی یه لاک پشت که اسمشو گذاشتیم شلمن یه خرس کوچولو که اسمش پونی با چندتا از عروسک های سوتکیت سعی میکنی با دستت بگیریشون زود ببری طرف دهنت یا شانسی پرتشون میکنی اونور .در کل به هرچیز متحرک که جلوی چشمت باشه علاقه نشون میدی و دست و پات رو تکون میدی                                   ...
21 دی 1392

حس خوب مادری

خدایا شکرت از اینکه منو لایق مادر شدن دونستی چه حس خوبیه وقتی یه فرشته کوچولو تو بغلته و با آرامش چشمهاشو بسه و به خواب ناز رفته چشمهایی که هر دفعه باز میشن و تو رو میبینند دنیایی از امید رو بهت هدیه میدن.  خدایا مرا با او به تمام آرزوهایش برسان                                                             ...
18 دی 1392