شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

فرشته تابستونی من

آلبوم سه ماهگی ناز مامان

    عزیزم این پیرهن خیلی بهت میاد ناز شدی گلم مامان به قربون اون خنده هات بره دل مامان واسه اون خنده هات ضعف میکنه این روزها که هوا سرد شده موقع بیرون رفتن باید لباس گرم بپوشی اما مکافاتی داریم با شما اصلا لباس گرم دوست نداری و همش گریه میکنی این عکسها رو هم بعد لباس پوشیدن فوری ازت گرفتم تا گریه نکردی اینجا هم داشت واسمون مهمون میومد ازت عکس گرفتم مامان فدات این روزها ماشاالله چقدر بزرگ شدی ...
18 دی 1392

اولین سرماخوردگی دخملی

دختر گلم واقعا معذرت می خوام که اینقدر دیر اومدم پست جدید بذارم آخه تو این ده روز اخیر مریض بودی و مامان حسابی مشغول شما و دل نگرانی های مربوط به شما. 5 آذر تاریخ اولین مریضی نفس مامانه اما از خدا می خوام دیگه هیچ وقت دخترم مریض نشه/ 5 روز اول مریضیت خیلی به ما سخت گذشت خیلی ناجور سرفه میکردی طوریکه از شدت سرفه قرمز میشدی نه میتونستی خلط های سینه تو بیرون بیاری نه قورتشون بدی.شربت هایی که دکترت بهت داده بود رو به موقع بهت میدایم تا حالت زودتر خوب بشه . چقدر تو اون لحظات آرزو میکردم که کاش من مریض میشدم اما شایلینم یه ذره اذیت نمیشد.البته این سرماخوردگی یه جوری اپیدمی شده بیشتر بچه ها گرفتن چون وقتی تو مطب دکتر بودیم همه بچه...
18 دی 1392

کارهای شایلین تو سه ماهگی

عزیز مامان خوشگلم این روزها حسابی شیطون شدی وقتی باهات صحبت میکنم یا بازی دالی رو انجام میدم میخندی وبا هر خندت دل مامان و بابا ضعف میکنه. از خدا به خطر داشتن بچه سالمی مثل شایلین تشکر میکنم. آب لب و لوچت هم که نگو از چند هفته قبل به راهه همش باید یه دستمال تو دستم باشه و دهنتو پاک کنم. کم کم با عروسکات هم داری اخت میشی و بهشون توجه میکنی وقتی روی سینه ات میذارم با دست پرتشون میکنی اونور.                                    &n...
18 دی 1392

انگشت خوردن شایلین به روایت تصویر

عزیزم از اواسط ٤ ماهگی علاقه خاصی پیدا کردی به خوردن انگشتت من و بابایی هم هر کاری میکنیم که این عادت رو از سر شما بندازیم نمیشه .وقتی خیلی اصرار میکنیم شروع میکنی به گریه کردن .میترسیم این رفتار برات همیشگی بشه .اما اطرافیان میگن وقتی بزرگتر بشه فراموش میکنه بیشتر نی نی ها این رفتار رو دارن. تو این عکسها هر کاری کردم تا یه عکس بدون انگشت ازت بگیرم نشد که نشد                                               &...
12 دی 1392

لباسهای اولین شب یلدای شایلین

عروسک مامان امسال به مناسبت اولین شب یلدات بابایی برات دو دست لباس خرید. مامانی که خیلی خوشش اومد خصوصا اونی شکل هندونه است. اینجا از بابایی تشکر میکنیم دست گلش درد نکنه خدا همیشه سایه اش رو بالا سر زندگی مون نگه داره. عزیزم انشالله صدمین شب یلداتو جشن بگیری                                                                ...
5 دی 1392

ازم عکس نگیرید خوشم نمیاد مگه زوره ...

  مامانی اینجا خواستیم اولین پیراهن خوشگلنو تنت کنیم و ازت یه عکس خوشگل بگیرم اما متاسفانه همکاری نکردی و همش گریه کردی . نتیجه اش هم شد این عکس، مامان فدای اون گریه هات بشه که حتی وقتی گریه میکنی هم مثل فرشته هایی عششششقم ...
24 آبان 1392

اولین چکاب

نفس مامان تو پنجمین روز از زندگیت آماده ات کردیم تا بریم مرکز بهداشت برای تست تیروئید و شنوایی سنجی ( از بیمارستان گفته بودن تو 4-5 روزگی ببریمت بهداشت ) روز پنج شنبه 21 شهریور 93 ساعت 7 صبح به همراه آنا و بابا نادر راهی مرکز بهداشت شدیم ( علت اینکه صبح زود رفتیم این بود که روز قبلش ساعت حوالی 11 مراجعه کردیم بهمون گفتن این تستها تا ساعت 10 صبح انجام میشه باید اول وقت مراجعه کنین ) وقتی رسیدیم  دیدیم مراجعه کننده زیاده و باید تو نوبت وایسیم ، قبل تست تیروئد بهمون گفتن باید برین پیش شنوایی سنجی بابایی هم رفت نوبت گرفت وقتی داخل شدیم خانم مسئول تو هرکدوم از گوشهات یه سوکیت گذاشت و با دستگاه مخصوص فرکانسهایی رو برات امتحان کرد خدارو ...
24 آبان 1392

به خونه خوش اومدی شایلین جون

  خوشگل مامان اینجا شما بعد ترخیص شدن از بیمارستان ( حوالی 6 عصر 18 شهریور )تشریف آوردین خونمون قربون اون قدمهای کوچیکت برم .انشالله اون قدمها پر از خیر و برکت برای زندگیمون باشه. نفسم لازمه از زحمات آتا و انا تشکر مخصوص بکنم خصوصا اناجون که تو بیمارستان زحمت دوتا مون با اون وضعیت سلامتیش باهاش بود . انشالله بتونیم جبران زحمت کنیم   ...
24 آبان 1392