پیش به سوی استقلال ( 24 ماهگی)
این روزها با وجود مشغله های زیاد مامانی و دختر وروجک و سرشار از انرژی اش که فضای خانه را مانند بمب می ترکاند زمان زیادی برای انجام کارهای جانبی نمی ماند . اما مت مادر همچنان بر سر عهد و پیمان خود برای ثبت خاطرات و شیطنت های پرنسس کوچولو م پا برجا هستم و هستم .
دختر نوپا و آرام دیروز من امروز کودکی سزشار از هیجان و بازیگوشی او انرژی مضاعف شده است ( به قول دکترت بچه ها نیروگاه هسته ای هستن کوچکترین ماده غدایی که وارد بدنشون میشه تا آخرین مولکولش رو میسوزونن و انرژی بدست میارن ) که انگار خستگی و استراحت برایش مفهومی ندارد.
استقلال رفتاری و گفتاری در بیشتر کارهای روزمره مانند خوردن غذا و خوردن آب با لیوان ( تا همین یکی دوماه پیش تا می خواستی این کارها رو انجام بدی بیشتر از اینکه چیزی وارد دهانت بشه لباس و زیر انداز رو کثیف میکردی اما یادگیری و مداومت برای درست خوردن باعث شد تا در 24 ماهگی بتونی با کمترین کثیفی غذا و اب بخوری ) شستن دستها در روشویی ( ماشالله دیگه قدت بلند شده و و میتونی دستت رو بیاری زیر شیر اب تا دستت رو بشورم ،می خوام برات یه چهار پایه کوچیک بخرم تا خودت بری بالا و شستن دستها رو کامل یاد بگیری ) درآوردن شلوار ،روشن و خاموش کردن کلید برق ،بالا و پایین اومدن از پله ،و ...... ..و مادر در حیرت این همه پیشرفت های روز افزون عزیزش گاه احساس میکند شاید دیگر نیازی به مراقبت و نظارت او نیست و کودکش بهتر از او همه چیز را می داند.چشمان تیز بین و حواس شش دانگ دردانه ام خوب ریز و درشت کلام و رفتار دیگران را می پاید و بهتر از اصل اآن به اجرا می گذارد.
تو این ماه شمارش تا 20 رو یاد گرفتی ، شعر خوانی هم که جزء لاینفک کارهای روزانه مون بود به جاهای خوبی رسیده و الان در 2 سالگی میتونی 5 - 6 شعر رو کامل بخونی هورررررررررررا به دختر باهوشم
از نقاشی کردنت باید بگم که تو این ماه خیلی بهتر شدی و از مرحله خط خطی کردن های بی معنی و و پاره کردن کاغذ گذشتی و دیگه خط های موازی و صاف و دایر کج و معوج میکشی . در حین نقاشی کردن هم برام توضیح میدی که اینا چیه مثل خورشید ،اردک ، کوه ، گل و.....کلا اون چیزایی که این مدت برات نقاشی کشیدیم رو برامون میگی ،قربون دختر زرنگم برم اینجوری ادامه بدی انشالله تا سه سالگی میتونی کامل نقاشی بکشی با کامل شدن اطلاعاتت در مورد اشکال و رنگها که برنامه بعدی مامانی با شما نازدونه کارکردن اشکال و رنگهاست .برات یه صفحه نقاشی اهنربایی خریدم که خیلی خوشت میاد هی میکشی و هی پاک میکنی .
از شیرین زبونی هات هم باید بگم که ماشالله روز به روز شیرین تر میشی دیگه کامل جمله بندی میکنی و منظورتو میفهمیم . این روزها حلاوت و شیرینی مادر شدن رو وقتی مورد خطاب عاشقانه دلبرکم قرار مییگرم بیشتر می چشم و مستانه به خود می بالم . واژگان " مامانی و مامان بیهناز " تار و پود جان مرا از نو می بافد و شراب عشق را در وجودم می ریزد....
از سلام کردنات به وقت ورورد یکی از اعضای خونواده با اون ناز و عشوه های مخصوص خودت : سلاااااااااام بابایی بابااااااایی اومد . دیگه هیچ کلمه ای از گوش های تیزت مخفی نمی مونه حتی اگه معنیش رو هم ندونی باز تکرار میکنی . خلاصه از شیرین زبونی هات هرچی بگم بازم کمه حسابی سوگلی و عزیز کرده خونواده شدی و توهم که این وسط حسابی خودتو لوس میکنی .
آری دخترها شیرین ترند ، دوس داشتنی تر و مهربان تر .....زبل ترند چرا که راه و رسم دلبری را از همان ابتدا خوب می دانند و می فهمند. خدای مهربانم نمی دانم چطور می توان راه و رسم تقدیر بی نهایت را که در شان و مقام تو باشد یاد گرفت اما با همین کلام کوچکم برای همه این روزهای شگفت انگیز شیرین تر از عسل مادرانه و داشتن پرنده کوچک خوشبختی که زندگی مرا با وجود نازنینش خوشرنگ کرده تو را سپاس میگویم.
خداوندم ...... مهربانم ..... فرشته پاک و معصومم رو به تو می سپارم
و مادر به همین روزانه های شیرین ، دلگرم و آرام است
معجزه شگفت انگیز زندگی من تا هستم قلبم برای تو و با تو می تپد
مابقی روزانه های عاشقی ما به روایت تصویر
مامان به قربون ژست خوشگلت
دالی شایلین ........
مثل همیشه فرار از جلوی دوربیم مامانی
آینه و توپ و ........دردانه مادر که از همه وسایل اطراف برای بازی استفاده میکنه
از اون لحظه های خاصی که بدون لجبازی صاف کنار دیوار برای عکاسی وایسادیم
وقتی تو ماشین خوابم بگیره و مامانی شکار لحظه ها بکنه
الهی مامان فدای اون خنده ات پرنسس کوچولو
نقاشی روی صفحه آهنربایی
داری کجا رو نگاه میکنی ؟؟؟؟؟
یار جدانشدنی دخترک ما توپ و سبد حتی اگه تو بغل باشیم و در حال عکس گرفتن
حسن ختام عکسها سفید برفی و پرنسس مامان
ممنون از اینکه تا اخر پست همراهمون بودی خسته نباشی