شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

فرشته تابستونی من

ویروس تابستونی

1394/6/9 0:01
نویسنده : مامان بهناز
697 بازدید
اشتراک گذاری

مربای خوشمزه مامانی ، همه وجودم نفسم

روز چهارم شهریور 94  در 1سال و 11 ماه و 17 روزگی دچار یه بیماری ویروسی شدی که تا الان که دارم این پست زو مینویسم ادامه داره و هنوز خوب نشدی. مثل اینکه طبق یک قرار نانوشته هر سال تابستون باید دچار یه بیماری ویروسی بشی که حسابی هم خودت رو اذیت میکنه وهم مامان و بابایی رو دل نگرون خطا غمگین

 

                                                         

چند روز قبل شروع این بیماری رفته بودیم مهمونی اونجا یه نی نی بود که یکسال ازت کوچکتر بود و ظاهرا شب قبلش دچار تب شدید شده بود و بعدش دست و پاهاش دچار جوش شده بود. ( عسلکم، مامانی از حضور اون نی نی مریض تو اون جمع خبر نداشت وگرنه مطمئنا تو اون مهمونی نمیبردمت ) بعد برگشتن از مهمونی با دوستم که پزشک صحبت کردم و شرایط اون نی نی رو گفتم و ازش سوال کردم که احتمال مریضی شما هم هست یا نه ؟ اونم گفت که اره چون بچه تب کرده احتمال قوی بیماری ویروسی بوده و 3الی 4 روز دیگه علایمش رو نشون میده .حسابی ناراحت شدم دلم نمیخواست مریض بشی و بدنت اونجوری جوش بزنه  گریه

 

همون شب موقع خوابیدن دیدم که داری پشتت رو بدجور میخارونی انگار اذیتی شستم خبردار شد که بلللللللله خانم کوچولو مثل اینکه ویروس وارد بدنش شده و داره کم کم کم علایمش رو نشون میده این خارش پشت تا چند روز بعد هم ادامه داشت تا اینکه چهارشنبه 4 شهریور رفتیم اردبیل واسه دیدن خاله ( خاله مامانی )الت خوب بود و داشتی با شایان ( نوه خاله ام ) بازی میکردی تا اینکه ساعت 9 شب متوجه شدم که تب داری بهت شربت استامینوفین دادم و با تب سنج دمای بدنت رو اندازه گرفتم اما تا 12 شب متاسفانه تبت بیشتر شد اوردم بهت شربت ابوپروفن دادم یکم تبت رو پایین اورد اما تا خود صبح همش تو خواب و بیداری بودی و ناله میکردی و هذیان میگفتی منو بابایی هم تا صبح بالا سرت نشسته بودیم و مدام دمای بدنت رو چک میکردیم و بهت شربت میدادیم .تا اینکه 8 صبح پاشدیم بردیمت بیمارستان تخصصی کودکان اونجا یه خانم دکتری معاینه ات کرد اصلا از معاینه اش خوشم نیومد اونقدر اروم صحبت میکرد ( یا بهتر بگم صدایی ازش درنمی اومد شاکی ) که اصلا تو اون سروصدا متوجه نمیشدم چی میگه انگار زورش میومد حرف بزنه متفکر  همش باید من ازش میپرسیدم که بیماری چیه و چیکار باید براش کرد . ( تو کل معاینه اش فقط گفت که بیماری ویروسی و نباید چیز خنک بخوری همین ،واقعا دستش درد نکنه خیلی زحمت کشید این دوجمله رو هم گفتن غمگین  ) برات دوجور شربت تب بر با شیاف نوشت شیاف رو هم گفته بود اگه تبش خیلی بالا بود استفاده کنین. بعد برگشتن شربت بهت دادم و یکم خوابیدی همش تبت بالا و پایین میشد تا اینکه ظهر دیدم نه خیر این تب با شربت خوب نمیشه برات شیاف کردم و تصمیم گرفتیم برگردیم تا عصری ببرمت پیش دکتر متخصص هرقدر خالم و دختر خالم اصرار کردن که بمونین اینجا ببریمش دکتر گفتم نه بهتره بریم تو هم که حسابی گریه و ناله ات براه بود دیگه موندن جایز نبود اینم شد از مسافرت اردبیل ما که 24 ساعت نشده برگشتیم .خداروشکر تو راه تبت اومد پایین و خوابیدی  .

به محض رسیدن رفتیم پیش دکتر خودت ( هر موقع بیام خونه آتا موقع مریضی میریم پیش ایشون تشخیصش خیلی خوبه خدا سلامتش کنه تشویق) اقای دکتر خوب همه جاتو معاینه کرد : اندازه گیری تب ، چک کردن گوشها و قفسه سینه و گلوت ، جوراب هاتو در آورد که ببینه پاهات جوش زده یا نه .تشخیص ایشون هم این بود که یه بیماری ویروسیه و گلوت رو درگیر کرده .با تب بالا شروع میشه  بعد 2 الی 3 روز هم دست و پاها جوش میزنه و ممکنه اخرای بیماری هم بچه دچار اسهال هم بشه . ااما خب جای نگرانی نیست و خوب میشه این ویروس همه جای دنیا و همیشه هست  . فقط بهم توصیه کرد که سعی کن بهش غذا خصوصا غذاهای نرم و مقوی بدی تا بدنش ضعیف نشه چون به خاطر گلوت که التهاب و جوش زده ممکنه تا چند روز میلی به غذا نداشته باشی و اگه چیزی نخوری ممکنه بستری بشی تا کلمه بستری رو شنیدم دلم هوررررری ریخت پایین .

برای تبت هم گفت فقط شیاف استفاده کنم تا زودتر قطع بشه ( برخلاف تشخیص دکتر اردبیل قهر  ) . الان که دارم مینویسم خداروشکر تبت قطع شده و طبق پیش بینی دکتر بعد دوروز دست و پاهات جوش زد و حسابی اذیتت میکنه نمیزاره شبا بخوابی و میخاره .خطا غمناک

امیدوارم هرچه زودتر این دوره بیماری هم تموم بشه و دوباره همون شایلین سرحال و شیرین زبون خودم  بشی  .

                                        

                               خدایا شکرت به خاطر  نعمت سلامتی  که بهمون دادی

پسندها (7)

نظرات (3)

مامانی ویانا
11 شهریور 94 21:48
شایلین جون انشاله زودتر خوب بشی عزیزم خودتو ناراحت نکن مریضی همیشه هست
مامان بهناز
پاسخ
ممنون خاله مهربونم از دعای خیرتونانشالله هیچ بچه ای مریض نشه
عمه فروغ
14 شهریور 94 16:12
بلا به دور باشه ازت شایلین جونم ان شاا.. که بزودی این دوره رو پشت سر بذاری و همیشه سلامت باشی
مامان بهناز
پاسخ
ممنون خاله جون انشالله هیچ بچه ای مزیض نشه که خیلی سخته برای پدر و مادر
الهام
16 شهریور 94 12:16
ای وای! پس نظر من کو! نمی دونم چرا جدیدا نی نی وبلاگ نظرات رو قورت میده امیدوارم تا الان گل دخترمون خوب شده باشه
مامان بهناز
پاسخ
نه دوست گلم متاسفانه نظری از شما رایج این پست نیومده منم کم کم دیگه دارم به این سرویس شک میکنم مثل اینکه واقعا بعضی اوقات نظرات رو قورت میدهآره خدا رو شکر بعد یک هفته خوب شد