تاب تاب عباسی .... خدا منو نندازی
برای عزیز دردونه ام یه تاب جدید خریدیم ، دفعه اول که گذاشتیمش داخل تاب اینقدر ذوق کرده بود که نگو و نپرس همش داشت جیغ میزد و میخندید .من و بابایی فکرشو نمیکردیم شایلین اینقدر از این تاب خونگی خوشش بیاد. یه موقع هایی که حوصله خوشگل خانم سر میره میزامش داخل تاب تا بازی کنه. یک دو دفعه هم داخل تاب خوابش برده اونم چه خوابی مامان به قربون خوابیدن هاش بره که مثل فرشته کوچولوها میمونه
ناز گل زیبای زندگیمون شایلین جان منو بابا نادر تمام سعیمون رو میکنین تا لبهای خوشگلت همیشه به خنده باز بشه و از تمام لحظات زندگیت لذت ببری دوووووووووووست داریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی