شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

فرشته تابستونی من

ده ماه گذشت

1393/4/19 1:45
نویسنده : مامان بهناز
356 بازدید
اشتراک گذاری

  ماه گذشت از روزی که با اون پاهای کوچولوت قدم گذاشتی تو زندگی دو نفره منو بابایی

الهی مامان دورت بگرده که با اومدنت خوشبختی من و بابایی کامل شد.

خوشبختی که تو این ده ماه با تمام وجودم و لحظه به لحظه حسش کردم چون خدا منو لایق مادر شدن دونسته

بود و یک فرشته ناز و خواستنی بهم داده بود.   بكسل قلوب بكسل رومانسي بكسل فراشات بكسل فيونكات بكسل جديد ولطيف للمواضيع                                                           

وقتی به این 10 ماه گذشته فکر میکنم ، به روزها و شبهایی که پر بود از خستگی و بی خوابی و استرس ،

به زمانهایی که کارهایی که واسه اولین بار انجامشون میدادی و منو بابایی برات دست میزدیم و ذوق زده

میشدیم که دخترمون یک کار جدید یاد گرفته و داره بزرگ میشه ، احساس میکنم چقدر زود گذشته و من هروز

شاهد بزرگ شدن و قد کشیدن حاصل عمرم جلوی چشمام بودم.     

مامانی وقتی بزرگ بشی و خانمی واسه خودت بشی دلم برای این روزهات تنگ میشه خصوصا وقتهایی  که

ذوق میکنی و خودتو محکم تو بغلم می چسبونی ، حتی برای روزهایی که تو دل مامانی بودی و با لگدهات 

ابراز وجود میکردی. totalgifs.com gravidas gif gif ccmpreg2f.gif  

 

totalgifs.com barrinhas gif gif lkg_tensi01.gif  

 

خوشگل مامان از کارها  و شیطنتهای این ماهت باید بگم که :

از اواخر ماه نهمت که کم کم شروع کرده بودی به بلند شدن از زمین تو این ماه دیگه کاملا تونستی با کمک وسایل دور و برت مثل پشتی ، مبل ، رورئوکت ، میز و صندلی و کلا هرچیزی که بلندتر از خودت باشه بلند بشی( قبلا یا نمیتونستی یا اگه هم بلند میشدی سریع می افتادی نمیتونستی زیاد سرپا وایسی ) دیگه کاملا تو این کار حرفه ای شدی حتی میتونی وقتی من یا بابایی سرپا هستیم از پاهامون بگیری و بلند بشی و خودت رو محکم بهمون میچسبونی و میخندی. ( الهی مامان قربون اون خنده و ذوق کردن هات بره     ) تو هفته اخر ده ماهگیت تونستی از مبلها و داکت کولر بگیری و راه بری . دیگه کل خونه قلمرو پرنسس کوچولومونه هرجاکه عشقش میکشه میره و سرک میکشه و صد البته دنبال خرابکاری ،منم مدام باید دنبالش بدوم تا مبادا کار خطرناکی بکنه смайлик. کافیه روی مبل و میز تلویزیون یا هرجای ممکن اسباب بازی خودش یا یه وسیله جدید که تا حالا به چشمش نخورده ( ممکنه قبلا اون وسیله رو دیده الان به نظرش  جدید میاد ) با سرعت هرچه تمامتر به وسیله روروئک یا چهاردست و پا رفتن خودشو به کنار مثلا مبل میرسونه ،بلند میشه و وسیله رو برمیداره اگه دستش هم نرسه اول پنچه های پاشو بلند میکنه اگه این روش هم جواب نده روکش مبل رو میگیره و میکشه تا اون وسیله بیفته زمین .فکر کنم این خانم کوچولو بخواد این روش رو برای برداشتن وسایل ادامه بده تاچند وقت دیگه باید فاتحه ی روکش مبلها رو بخونم   

عسل مامان تو ده ماهگیش وقتی سوار ماشین  یا کالسکه اش میشد دیگه مثل ماههای قبل شروع به بیقراری و گریه نمیکرد و مثل یه خانم خوشگل می نشست تو بغل مامانی یا توی کالسکه اش و اطراف رو نگاه میکرد ، مامان به قربون نانازش بره که کم کم داره بزرگ  میشه و رفتارهاش خانمانه تر        смайлик     .

هفته اخر ده ماهگی         چهارمین مروارید ریبای شایلینم بعد از 20 روز اذیت و بیقراری ( اسهال ، ادرار سوختگی ، بهانه گیری و گریه های بی دلیل ، بی اشتهایی خصوصا تو چند روز آخر)  شایلینم بیرون اومد .مبارکت باشه مامان جون انشالله سر دندون های بعدیت اینجوری اذیت نشی خوشمل خانم که مامانی اصلا تاب دیدن ناراحتی و بی حالی شمارو نداره . totalgifs.com coelhinhos gif gif 19bunny1.gif

اولین خرابکاری جیگر مامان هم تو هفته اخر ده ماهگیش موقع شام خوردن اجرا شد بدین صورت که لیوان رو انداخت تو پیشدستی ، پیشدستی از وسط نصف شد  به همین راحتی  و قیافه مامانی تو اون لحظه  .مامان جون فدای سرت اما باید خیلی مواظب باشی حالا این سری شانس آوردیم لیوان شیشه نبود بره تو دست و پات وگرنه ممکن بود  زخمی بشی شیطونک     

 

   

 

 

                 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

 

 

 

 

 

                                                     

 

 

                    totalgifs.com aniversario gif gif 24.gif       

 

 

پسندها (4)

نظرات (9)

مامانی غزل جون
21 تیر 93 8:58
الهی خاله به قربون قدت بره افرین به این زرنگی چه زود خرابکاریتو شروع کردی 10 ماهگیت هم مبارک باشه سفید برفی
مامان بهناز
پاسخ
مرسی خاله جون ، با خودمون گفتیم تا کی ساکت بشینیم و حرفی نزنین بالاخره بایدیه روزی و یه جایی خودمون رو نشون بدیم که ما هم هستیم و بلدیم
الهام مامان علیرضا
21 تیر 93 13:24
خسته نباشی بهناز عزیزم اوایل بچه داری خیلی سخت می گذره هم بچه تو اون دوران حساسه و نیاز به مراقبت زیادی داره و هم تجربۀ ما مامان ها کمه. بزرگ تر که بشه بهتر میشه اتفاقا علیرضا هم عاشق کالسکه بود اون تو بهشون خوش می گذره و به محیط اطراف تسلط کامل دارند و همه جا رو می بینه
مامان بهناز
پاسخ
مرسی الهم جون از اینکه بهمون سر میزنی، واقعا این روزها شایلین وقتی واسم نمیزاره ، دابما در حال سرک کشیدن به جاهای خطرناکه، یا در حال بداخلاقی ، این دندون هاش در میومدند راحت میشدم،این جوجوی ما از اول زیاد اهل بیرون رفتن و ذوق کردن نبود از اول تا آخر همش گریه و بیقراری بود تازهتو این ماه از کالسکه و و به اصطلاح دردر خوشش میاد و ساکت میشنیه
خاله سانی
22 تیر 93 1:27
الهی قربونت برم شیرین عسلم.اینقدر وروجکن که نمیشه یه لحظه چشم ازشون برداشت
مامان بهناز
پاسخ
ممنون خاله جونیاینروزها یه کارهایی میکنم که مامانم همین جوری هاج و واج میمونه
مامان آرتین
22 تیر 93 8:09
به به به چه عکسای نانازی... چه خانوم کوچولوی خوشگلی... خدابراتون حفظش کنه.
ندا
22 تیر 93 9:52
الهی کوچولوی من واسه خودش خانوم شده.خدا حفظت کنه عزیزم.دوست دارم بوسسسسسسسسس
مامان بهناز
پاسخ
سلا ندااااااااجونیییییییی خوبی ، ممنون به ما سر میزنی ، و مهمتر اینکه نظرات رو میگی و ما رو دلگرم میکنی عزیزم ، دووووو ووست داریم بوووووووووووووووووووس
mamane aysel
22 تیر 93 12:38
آخ عزیزم قربونت با اون شیرین کاریهات خشگلم دوستتداریم ومیبوسیمت
مامان بهناز
پاسخ
ممنون خاله آیسان از اینکه به ما سر میزنی و خوشحالمون میکنی، شما هم آیسل جون رو ببوس
مامانی ویانا
22 تیر 93 13:41
ده ماهگیت مبارک شایلین جون به جمع خرابکارا خوش اومدی
مامان بهناز
پاسخ
مرسی خاله جون ، فکر کنم خرابکاری جز حرفه اصلی این جوجو فسقلی ها هستش که خیلی علی بلدن انجامش بدن ، این همه کار بهشون یاد میدی مثلا بوس کردن ، ناز کردن زود یاد نمییگیرن اما در یه لحظه میبینی زدن یه وسیله رو شکستند یا خرابش ردند
فدایی محیا
22 تیر 93 18:30
سلام مامانی واقعا خسته نباشی بچه داری و سختی وشیرینی حضور ی فرشته....... شایلین نازو ببوس
مامان بهناز
پاسخ
مرسی عزیزم ما همه جورهمخلص این جوجو کوچولوها هستیم شماهم محیاجون رو ببوسین
مامان شبنم
31 تیر 93 10:15
سلام شایلین جونم . خاله جون ماشااله حسابی بزرگ شدی . فدات بشم پس خرابکاری چقدر زود شروع کردی بابا شما مثلا خانمی آخه خانمها هم شلوغ میکنن ؟؟؟؟دوستت دارم میبوسمت از راه دور
مامان بهناز
پاسخ
سلام خاله شبنم مرسی خاله جون شرمندم میکنی ، آخه چیکار کنم حوصله ام سر رفت از بس دختر حرف گوش کنی بودمگفتم یه گوشه از هنرنمایی هاو نشون بدم