مریضی ماه بانوی مامان
کوچولوی خوشگل مامان تو 10 ماه 20 روزگیت که مصادف با عید فطر بود دچار تب شدی .
روز عید واسه مراسم مامان بزرگم خونه داییم بودیم ، حوالی ظهر بابایی شما رو بعد بیدار شدن
و صبحانه خوردن اورد اونجا ، خدارو شکر تو بدو ورود برخلاف تصورم با دیدم تعداد زیاد مهمونها
اصلا گریه نکردی و همش میخندیدی تو بغل همه هم میرفتی
بعد از ظهر بعد از اتمام مراسم اومدیم خونه اناجون تا کمی استراحت کنیم و بعدش راهیه
دید و بازدید بشیم. اما وقتی می خواستم لباسهاتو عوض کنم احساس کردم بدنت یکم گرمه
به بابا نادر گفتم اونم یه چکی بکنه شاید من احساس گرمی کردم اما بابایی هم حرف منو تائید
کرد، بهت قطره استامینوفین دادیم تا خدای نکرده تبت زیاد نشه بعد راهیه دید و بازدید شدیم
خدارو شکر طی این مدت حال عمومیت خوب بود و زیاد بیقراری نمیکردی
شب هم مثل همیشه شیرتو خوردی و خوابیدی، نصف شب که واسه شیر دادن بهت بیدار شدم
دیدم داری تو تب میسوزی با تب سنج اندازه تبتو گرفتم خیلی نگران
شدم با اینکه شب بهت تب بر داده بودم بازم اثرنکرده بود و تبت بالا رفته بود، دوباره بهت استامینوفین
دادم و بالا سرت نشستم تا اثر کنه همزمان هم پاشویت کردم تا زودتر تبت پایین بیاد.
الهی مامان به قربون دخمل مریضش بره اونقدر بیحال بودی که نگو هر سری حوله خیس رو رو پیشونیت
میذاشتم چشمهاتو باز میکردی و ملتمسانه و معصومانه نگاهم میکردی و با اون نگاهات دل مامانی
رو آتیش میزدی.تو اون لحظات خصوصا موقع اذان صبح از خدا می خواستم هیچ بچه ای مریض نشه
و نفس مامان زودتر حالش خوب بشه.
خلاصه تا 6صبح طول کشید تا تبت بیاد پایین و تونستی یکم بخوابی ، اما دوباره حوالی 8 صبح دوباره تبت رفت
بالا، دیگه نمیتونستم اذیت شدن نانازم رو تحمل کنم چون روز تعطیل بود مسلما دکتر متخصص هم نمیشد پیدا
کرد ، خلاصه از طریق اتاجون تونستیم یه دکتر متخصص نوزادان پیدا کنیم که شاگردش شده بود، واقعا خدا
سلامتش کنه روز تعطیل به خاطر ما حاضر شد بره مطب تا شایلین رو ویزیت کنه.آقای دکتر یکسری دلایل
واسه تب بی علت شایلین آورد از تغییر آب و هوا تا وجود ویروس جدیدی که تازگی ها بین بچه ها شایع شده
.آقای دکتر واسه پایین آوردن تب آمپول نوشت و گفت تا 48 ساعت صبر کنین تا ببینیم علت این تب چیه ؟
یا دچار اسهال و استفراغ میشه یا سرماخوردگی ، تا براساس اون درمان رو ادامه بدیم.
نکته مهم این بود که علت هرچی باشه باید این تب تا 48 ساعت قطع بشه وگرنه باید آزمایش
بده یا حتی بستری بشه . رفتیم آمپول رو تزریق کردیم الهی مامان واست بمیره اونقدر گریه کردی
و جیغ کشیدی که نگو ، به محض اینکه بغلت کردم خوابت برد ، خونه هم که رسیدیم تا 4
ساعت خوابیدی دکترت گفته بود بیشتر بهت مایعات بدیم غذا هم اگه میل نداشتی زیاد اصرار نکنیم.تا فردا صبح (پنج شنبه 9مرداد ) تبت هی بالا و پایین شد و منم هی مردم و زنده شدم
صبح پنج شنبه دچار اسهال شدی و تا بعد از ظهر که بریم پیش اقای دکتر چند دفعه هم تکرار شد خیالم
یکم راحت شد که حداقل علت تب مشخص شد. آقای دکتر هم یکسری دارو و پرهیز غذایی واسه اسهالت داد
از جمله اینکه بیشتر آب و شیر بخوری میوه خام نخوری، چیزهای شیرین مثل سرلاک و بیسکویت
بهت ندیم چون ممکنه اسهالتو بدتر کنه ، ماست ، سیب زمینی آبپز ، کته ، موز بهت بدیم .
خدارو شکر تبت اخرای شب قطع شد .اما همچنان بی اشتهاییت که از روز 3شنبه شروع شده بود
ادامه داشت . اسهال از یک طرف بی اشتهایی هم ازطرف دیگه حسابی مامانی رو نگران کرده بود،
وقتی شیر میخوردی تا 5- 6 ساعت میلی به هیچ چیز نداشتی ( البته دکترت هشداری در این مورد
بهم داده بود که نگران نباشم در این دوران طبیعیه و بعد بهبودی اشتهاش برمیگرده سرجاش ) حالا بماند که
چقدر هم تو این مدت بی حوصله و کم طاقت شده بودی سر هیچ و پوچ گریه میکردی و مدام باید منو بابایی و یا
آتا وآنا بغلت میکردیم .
الان که دارم این مطلب رو می نویسم خدا رو شکر حال شایلین جونم رو به بهبودیه و اشتهاش یه کوچولو
بهتر شده .
از خدا می خوام هیچ بچه ای هرکجای دنیا که هستش مریض نشه خیلی سخته
اینم چندتا عکس از نازبانوی من قبل رفتن به مطب دکتر
الهی مامان به قربون اون چشمهای بی حالت بره ، از حالت صورتت معلومه مریضی