شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

فرشته تابستونی من

شایلینم دوست دارم به ....

عشق مامانی ، همه زندگیم می خوام با تمام وجودم فریاد بزنم و بگم :                            دوست دارم دختر خوشگلم ........ تا بینهایت عاشقتم                                             جمله دوست دارم رو به 100 زبون مختلف برات میگم تا بدونی مامانی خوشبخترین زن دنیاست      ...
20 شهريور 1393

عکسهای آتلیه یکسالگی شایلین جونم

یکی یدوونه مامان ، عشقم ، عمرم ، نفسم ، همه دنیای من برای تولد   سالگیت بردیمت اتلیه قبل رفتن خیلی نگران عدم همکاریت با اقای عکاس و گریه ها و لجبازی هات بودم   اما خدارو شکر تو آتلیه خیلی خوب همکاری کردی   و کارمون زیاد طول نکشید   قربون این دختر گلم برم که اینقدر خوب شرایط رو درک میکنه و با مامانی و بابایی همکاری میکنه                                       &nb...
7 شهريور 1393

اولین هایت برایم ماندنی است ...

عزیز دردونه مامان ، فندق کوچولوم ، همه نفس مامان و بابا ، شایلینم داریم کم کم به روز تولدت نزدیک میشیم و شمارش معکوس برای تولد این فرشته آسمونی داره شروع میشه . باورم نمیشه به همین زودی یکسال گذشت ، یکسالی که پربود از تجربه ها و احساساتی جدید و ناب . تجربه هایی از جنس عشق مادرانه   و احساسات ژرف پدرانه . انگار همین دیروز بود که واسه دیدن صورت ماهت منو بابایی لحظه شماری میکردیم و بارها و بارها قیافه توبرای خودمون بازسازی میکردیم چه دورانی بود یادش بخیر....   تو این پست می خوام اولین کارها و اتفاقات مهمی که تو این یکسال گذشته انجام دادی رو بصورت خلاصه برات بنویسم .( نفس مامان زمانهایی...
7 شهريور 1393

همه دنیای مامان روزت مبارک

جهـــــان را بـــدون ناخن های لــــاک زده بدون کفــــش های پاشنـــه بلند بدون النگــــو و بدون گل ســـر تصور کن خــــدا دختـــر را آفـــرید دخـتـــر جهــــان را برای خـــــدا زیبــــاکرد.                                                             دختـــــرم ، تــــاج سرم من و تــــو هر دو ز یکــ...
7 شهريور 1393

یازده ماهگی فرشته کوچولوی مامان

سلام به همگی          شایلینم ،       ناز بانوی زیبای زندگیم ،          خورشید تابانم ، گل خوشبویم فرشته کوچولوی آسمونیم  ماهگیت مبارک         با گذشتن هر ماه و دورقمی شدن ماه تولدت کم کم داره باورم     میشه داری بزرگ میشی و خانمی واسه خودت میشی.     با وجود تمام این حرفها به صورت عملی هم داری نشون میدی     که نسبت به ماه پیش، حتی دو هفته پیش هم رفتار...
20 مرداد 1393

کنجکاوی هایی کودکانه از جنس شایلین

                                   تو این پست مامان بهناز می خواد یه گوشه از کنجکاوی های شایلین جونش رو تو 11 ماهگیش در قالب تصویر تعریف کنه . تو 11 ماهگی و در ادامه روند پیشرفت اینجانب در زمینه کشف محیط اطراف و صد البته خرابکاری که پیش زمینه این کشف هست من که تو اواسط این ماه تونستم اولین قدمهای زندگیمو بردارم دنیایی از تحرک نامحدود به روم باز شد، از صبح که چشمهامو باز میکنم شروع میکنم به راه رفتن ( هنوز یکم مبتدیم و نمیتونم زیاد خودمو کنترل کنم و ...
14 مرداد 1393

مریضی ماه بانوی مامان

کوچولوی خوشگل مامان تو 10 ماه 20 روزگیت که مصادف با عید فطر بود دچار تب شدی .  روز عید واسه مراسم مامان بزرگم خونه داییم بودیم ، حوالی ظهر بابایی شما رو بعد بیدار شدن و صبحانه خوردن  اورد اونجا ، خدارو شکر تو بدو ورود برخلاف تصورم با دیدم تعداد زیاد مهمونها اصلا گریه نکردی و همش میخندیدی تو بغل همه هم میرفتی   بعد از ظهر بعد از اتمام مراسم اومدیم خونه اناجون تا کمی استراحت کنیم و بعدش راهیه دید و بازدید بشیم. اما وقتی می خواستم لباسهاتو عوض کنم احساس کردم بدنت یکم گرمه به بابا نادر گفتم اونم یه چکی بکنه شاید من احساس گرمی کردم اما بابایی هم حرف منو تائید کرد، بهت قطره استامینوفین دادیم تا خدای نکرده تبت ...
14 مرداد 1393

عکسهای جدید از راه رفتن دخترکم

                               یه روزی از روزهای خوب خدا وقتی که مشغول بازی و شیطنت تو خونه آتا جونم بودم رسیدم کنار مبل و گوشی آتا جون رو دیدم که همین جوری تو یه گوشه از مبل ولو شده منم دست دراز کردم و برداشتمش    نگو مامانم دوربین به دست اماده گرفتن عکس از کارهای منه           بعد یه نگاهی به دورو برم میندازم تا ببینم یه راهی واسه فرار از دست مامانم پیدا میکنم تا مبادا گوشی رو ازم بگیره واسه این کار هم از روشهای مخ...
12 مرداد 1393