دارم قل میخورم .......بکشین کنار .......
بهار نارنجم : میدونی چرا به این اسم میخونمت چون عطر و بوی بهار نارنج عالیه و ماندنی و تو هستی
ماندنی ترین ثروت زندگیم.
از احوالات این روزهای شایلین خانم تو نیمه شش ماهگی باید بگم این روزها حسابی شیطون شده و
وقت آزادی واسه مامانی نمیذاره تا وبشو آپ کنه .فعلا اندر خم غلت زدنه وقتی میذاریش زمین بالفور
برمیگرده به روی شکم البته بگم ها یه موقع هایی دستمون زیر شکم گیر میکنه و باید جیغ بزنیم تا یکی
بیاد کمک بعد اینکه جامون درست شد شروع به دید زدن به اطراف میکنیم تا ببنیم چیزی واسه خوردن
پیدا میشه یا نه اگه هم پیدا بشه چون هنوز نمیتونیم سینه خیز بریم سعی میکنیم اول دستمونو دراز
کنیم تا بگیریم اگه هم نرسه یه راهکار مطمئن داریم که حتما جواب میده و اون جیغ و مطمئن تر
از اون گریه است خلاصه بعد ارائه راهکارهای بالا و بدست اوردن اون
شی محترم از هرنوعی که فکرشو بکنین بلافاصله میبریم طرف دهنمون تا جنسشو ارزیابی کنیم
بماند که این وسط مامانی چقدر سر تمیز بودن اون شی حرص و جوش می خوره
اما واسه من این حرفها مهم نیست مهم سرگرمیه که دارم
یکی دیگه از سرگرمی های جدیدم کالسکه سواری وسط خونه است نه اینکه بشینم و تماشا کنم
فقط باید دور بخورم تا آروم بشینم .اگه مامانی بخواد منو داخل کریر نگه داره بیشتر از ١٠ دقیقه دوام
نمیارم و شروع به غلت زدن و تکون خوردن داخلش میکنم ، مامانی بیچاره هم از ترس اینکه مبادا
اتفاقی واسم بیفته زودی منو برمیداره .بیشتر دوست دارم بغلم کنن و راه بریم اصلا دوست ندارم زیاد
خوابیده بمونم وگرنه جیغم میره هوا .دوست دارم بیشتر بشینم البته با کمک اطرفیان و بالش خیلی ذوق
میکنم.عروسکهامو هم دوست دارم یه موقع هایی بخوام به مامانی لطف کنم وقتی کار داره باهاشون
سرگرم میشم اما بیشتر این روزها از هواپیما و ماشین و زرافه کوکیم بیشتر
خوشم میاد تازگی ها میتونم انگشتهای پامو بگیرم باهاشون بازی کنم خیلی حال
میده قبلا انگشتهای دستم جالب بود .تازه کجاشو دیدین خیلی بخوام واسه مامان و بابام شیرین کاری
کنم واسشون آواز میخونم چه آوازی دیگه هیچ صدایی از دور وبر شنیده نمیشه حتی تلویزیون همه باید
توجهشون به من باشه تا کنسرتم تموم بشه یه موقع هایی اگه از کنسرتم حال نکنم
شروع میکنم به صحبت اواهای مختلف رو بهم میچسبونم یه کلمات نامفهومی رو میگم.
حالا فهمیدین چرا مامانم وقت نمیکنه تند تند وبم رو آپ کنه چون عملا وقت ازادی واسش نمیذارم همش
باید بهم رسیدگی کنه .الانم که داره این پست رو میذازه تو خواب نازم
اول میخندم
بعد یه نگاهی به اسباب بازی های دوروبرم میندازم و دستمو دراز میکنم
وقتی دیدم دستم نمیرسه به یه پهلو غلت میزنم
و دوباره بیشتر سعی میکنم به پهلو غلت بزنم
بالاخره موفق شدم هورااااااااا
اووووووووه چه فایده برگشتم اما هواپیمام موند کنارم دستم نمیرسه مامانی بیا کمک....
وقتی اومدن زیر دستم میگیرمشون
گرفتن همانااااااا و هجوم به قصد خوردن همانااااااااا